Web Analytics Made Easy - Statcounter

اولین کتابی که ابطحی از علی شریعتی به من داد: پدر، مادر، ما متهمیم بود. بعد از خواندن این کتاب‌ها، به قول پدرم، کم‌کم حرف‌هایم بوی سیاسی می‌داد و در هر جلسه خانوادگی یا جمع دوستانم در محله، کارهای مسئولان رژیم شاه را نقد می‌کردم.

به گزارش ایسنا، سردار نصرالله فتحیان؛ از پیشکسوتان دفاع مقدس و مسئول بهداری رزمی سپاه در جبهه جنوب در جنگ تحمیلی، در کتاب تاریخ شفاهی خود به بیان اقدامات و خاطرات انقلابی خود پرداخته که به مناسبت ایام بزرگداشت چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی منتشر می‌شود:

سال اول یا دوم دبیرستان بودم که آقای ابطحی، معلم ادبیاتمان که اهل همایون‌فر اصفهان بود؛ در دبیرستان شهابی بروجن، من را با کتاب‌های دکتر شریعتی آشنا کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اولین کتابی که ابطحی از علی شریعتی به من داد: پدر، مادر، ما متهمیم بود. بعد از خواندن این کتاب‌ها، به قول پدرم، کم‌کم حرف‌هایم بوی سیاسی می‌داد و در هر جلسه خانوادگی یا جمع دوستانم در محله، کارهای مسئولان رژیم شاه را نقد می‌کردم.

چون بروجن محیط کوچکی بود و پدرم نگران رفتارهای سیاسی من بود، برای سال سوم دبیرستان من را به اصفهان فرستاد.

پدرم مقلد امام خمینی بود و این موضوع خیلی در همراهی من با انقلاب اسلامی تأثیر داشت. سید احمد آقا، فرزند امام خمینی، برای خرید به محل کار پدرم رفت‌وآمد داشت.

به‌تدریج، پدرم از طریق احمد آقا با انصاری، مسئول دفتر امام که کرمانی بود، ارتباط پیدا کرد. پدرم از طریق حاج احمد آقا مقلد امام شده بود. من هم در پانزده‌سالگی که به سن تکلیف رسیدم، مقلد امام خمینی شدم. در آن زمان، اولین سؤالی که ذهنم را به خود مشغول کرد، چرایی تبعید امام خمینی به عراق بود.

سال ۱۳۵۳ زمانی که پدرم برای ادامه تحصیل در مقطع سوم دبیرستان من را به اصفهان فرستاد، برایم یک اتاق اجاره کرد. خودش زمانی که برای خرید اجناس مغازه‌اش از لردگان به اصفهان می‌آمد، به من سری می‌زد و نیازهایم را تأمین می‌کرد.

کم‌کم آشنایی من با امور سیاسی و انقلابی و آیت‌الله خمینی بیشتر شد. من خیلی دنبال این بودم که یک نوار صوتی از آیت‌الله خمینی به دست بیاورم. بالاخره بعد از یک سال از حضورم در اصفهان، اولین نوار صوتی ایشان در سال ۱۳۵۴ به دستم رسید.

من و سه نفر از دوستانم، این نوار را با حس و حال عجیبی گوش می‌کردیم. از اینکه یک نوار آیت‌الله خمینی به دستمان رسیده بود، خیلی خوشحال بودیم. این نوار سخنرانی مربوط به ماجرای قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ بود که من اطلاعی از آن نداشتم. با شنیدن این نوار علاقه‌مان به ایشان خیلی بیشتر شد. بعدازآن، دنبال دست‌نوشته‌ها و پیام‌های امام بودیم.

واقعه ۱۹ دی ۵۶

سال ۱۳۵۶، خواهرم در مکتب توحید قم که محل آموزش خانم‌های طلبه و تحت نظارت مدرسه حقانی بود، ثبت‌نام کرد. من هم که سال آخر دبیرستان را (به خاطر بیماری) رها کرده بودم، برای اینکه خواهرم تنها نباشد، تصمیم گرفتم در حوزه علمیه مشغول تحصیل شوم. به همین منظور به مدرسه رسالت رفتم.

در ۱۹ دی ۱۳۵۶، مردم قم به دلیل توهین یکی از نشریات به امام خمینی، تظاهرات گسترده‌ای در حمایت از ایشان به راه انداختند.

تا آن زمان، نمی‌دانستیم که امام خمینی در بین طلبه‌های جوان حوزه‌های علمیه چقدر نفوذ و محبوبیت دارد. بعد از انتشار این مقاله، اعتراض‌ها به آن در حمایت از امام خمینی در مدرسه حقانی، مدرسه حجت، مدرسه رسالت و خود حوزه علمیه شروع شد.

می‌توان گفت که یکی از خطاهای راهبردی شاه، طراحی و حمایت از این مقاله بود. شاید رژیم شاه تصور هم نمی‌کرد که یک مقاله می‌تواند حرکتی انفجاری بین مردم ایجاد کند.

صبح آن روز حدود ساعت ۱۰، بعد از تمام شدن کلاس درس، حرکت طلبه‌ها شروع شد و وارد خیابان‌ها شدند. عده‌ای از مردم قم هم با طلبه‌ها همراهی کردند. نقطه تجمع، مقابل مدرسه حجت روبروی حرم و خیابان ارم بود.

ابتدا شعارها در حمایت از امام بود؛ ولی وقتی عوامل رژیم تیراندازی را شروع کردند، شعار مرگ بر شاه هم شروع شد.

من هم یکی از کسانی بودم که در این تظاهرات شرکت کردم. نیروهای نظامی راه را کاملاً مسدود کرده بودند. ما تصور نمی‌کردیم که مأموران به‌طرف مردم تیراندازی کنند. در تیراندازی‌ها چند نفر شهید شدند. از مدرسه ما سه نفر شهید شدند.

باوجود این فضای خفقان آمیز، مردم حرکت خودشان را به رژیم تحمیل کردند و در روزهای هفتم و چهلم شهدا در قم و سرتاسر ایران مراسم‌هایی برگزار کردند. بعدازاین حادثه، تظاهرات‌ها ادامه پیدا کرد.

من‌بعد از این واقعه، در قم نماندم و به اصفهان رفتم تا در تظاهرات این شهر شرکت کنم. بعد هم به تهران رفتم و در تظاهرات‌های مردم تهران شرکت کردم. دیگر در قم به‌طور ثابت نمی‌ماندم و فقط به دلیل حضور خواهرم در آنجا به قم رفت‌وآمد می‌کردم؛ لذا تحصیل حوزوی را رها کردم.

تحصن در منزل آیت‌الله سید حسین خادمی

تابستان ۵۷، آیت‌الله طاهری را دستگیر کردند. در اعتراض به بازگشت ایشان، تحصنی در منزل آیت‌الله خادمی شکل گرفت. من هم در آن تحصن حضور داشتم.

من اولین بار، آیت‌الله مرتضی مطهری و دکتر سید محمد بهشتی را در بیت آیت‌الله خادمی دیدم. آیت‌الله بهشتی برای اظهار هم دردی با مردم اصفهان و آزادی آیت‌الله طاهری به مراسم تحصن آمده بود. رحیم صفوی را هم که مدتی در لبنان آموزش چریکی دیده بود، در آنجا دیدم.

به نظر من این تحصن یکی از بزرگ‌ترین کارهایی بود که در اصفهان صورت گرفت و سبب شد که روند انقلاب در ابعاد گوناگون در اصفهان توسعه پیدا کند.

یکی از شهرهایی که اولین حکومت‌نظامی در آنجا اعلام شد، اصفهان بود. برای مبارزه با انقلابیون، تیمسار ناجی که جزء قوی‌ترین نظامیان شاه بود، فرمانده نظامی اصفهان شد.

در اصفهان، پایگاه هوایی، مرکز هوانیروز، صنایع نظامی و مرکز توپخانه وجود داشت و واحدهای زیادی از ارتش شاه مستقر بودند.

بالاخره مردم از تحصن‌شان نتیجه گرفتند و آیت‌الله طاهری آزاد شد.

۱۷ شهریور ۵۷

در ماجرای ۱۷ شهریور هم من همراه پدرم به تهران آمده بودم و در میدان ژاله (شهدای فعلی) شرکت داشتم. وقتی تیراندازی شد، ما در جوی‌های خیابان فرح‌آباد (پیروزی فعلی) پناه گرفته بودیم.

در آستانه پیروزی انقلاب، مرکز اصلی هماهنگی‌ها و برنامه‌ریزی‌های بچه‌های مذهبی و انقلابی، مساجد بود. پاتوق ما هم مسجد المهدی (عج) شاهین‌شهر بود.

در این مسجد، یک گروه پنج نفره شدیم که امور انقلاب را داخل شهر برنامه‌ریزی می‌کردیم. یکی از بچه‌های گروه، محمد افغانی (معروف به میثم) بود؛ او از بچه‌های هوانیروز بود که محل خدمتش را ترک کرده بود و زندگی مخفی داشت. اطلاعات نظامی خوبی داشت. دوره‌های زیادی را در هوانیروز گذرانده بود. بعدها باهم رفت‌وآمد خانوادگی پیدا کردیم.

نفر دوم، نقی معمار کریمی، پدر حاج محمود کریمی مداح مشهور، بود. او از بسازبفروش‌های شاهین‌شهر بود. ایام تعطیلات تابستان، پیش ایشان می‌رفتم و کار می‌کردم. او اهل خمین و فردی انقلابی بود. نفر بعدی، محمد فلاح، اهل خمین و گچ کار خیلی ماهری بود که با معمار کریمی همکار بود. نفر چهارم، بهروز آذر باد بود که لیسانس حسابداری داشت و کارمند بود.

ما پنج نفر در مسجد المهدی (عج) شاهین‌شهر باهم رفیق شدیم و کم‌کم رفاقتمان عمق بیشتری پیدا کرد. اگر من از امام خمینی اعلامیه‌ای به دست می‌آوردم، به آن‌ها می‌دادم. آن‌ها هم اگر نواری از امام به دستشان می‌رسید، به من می‌دادند.

ما پنج نفر در خانه‌هایمان جلسه‌های قرآن داشتیم، باهم کوه می‌رفتیم و کار ساماندهی مردم شاهین‌شهر را در تظاهرات بر ضد رژیم پهلوی به عهده گرفته بودیم.

یک روز قبل از ورود امام خمینی به ایران هم همراه پدرم برای استقبال ایشان به تهران آمدیم. محل استقرار ما در محله پامنار بود که عموهایم در آنجا زندگی می‌کردند. بعد از ۱۲ بهمن و شرکت در مراسم استقبال، به اصفهان و شاهین‌شهر برگشتیم.

در ۲۲ بهمن، با ماشین شورلت شخصی بهروز آذرباد به همراه نقی کریمی و محمد فلاح به سمت تهران حرکت کردیم. ابتدای ورودی جاده قم به تهران، ما را متوقف کردند و مجبور شدیم به اصفهان برگردیم.

منبع:

علی‌اصغر ملا، عباس حیدری مقدم آرانی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: بهداری رزمی، روایت نصرالله فتحیان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: دهه فجر جشنواره های فجر 1402 جشنواره فیلم فجر 1402 دهه فجر ساواک امام خمینی شاهین شهر آیت الله پنج نفر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۶۹۶۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دلیل اهتمام امام صادق(ع) به فعالیت‌های علمی و شاگردپروری

در ایام شهادت ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت جعفربن محمد(ع) و صاحب مذهب جعفری، امام صادق(ع) هستیم؛ امامی که بدون تردید بسیاری از معارف شیعی امروز مدیون ایشان است.


با هدف بررسی شرایط و زمانه این امام بزرگوار و فعالیت‌های آن حضرت با حجت‌الاسلام والمسلمین عباس جعفری فراهانی؛ عضو هیئت علمی مجمع جهانی اهل بیت(ع) و دبیر شورای کتاب این مجمع گفت‌وگو کرده ایم که در ادامه می‌خوانید.

در دوران امام صادق(ع) جریان‌ها و فرقه‌های مختلف مذهبی پدید آمدند، نحوه مواجهه امام صادق(ع) با آنها چگونه بوده است؟

امام جعفر بن محمد معروف به‌ امام جعفر صادق(ع) که از سال ۸۳ قمری تا سال ۱۴۸ قمری زندگی کردند؛ ششمین امام بعد از پدرشان امام محمد بن علی الباقر(ع) است. ایشان به مدت ۳۴ سال (۱۱۴ تا ۱۴۸ق) امامت شیعیان را بر عهده داشت. قرن دوم هجری که دوران زندگانی شریف امام جعفر بن محمد الصادق(ع) در آن قرار دارد برای جامعه اسلامی و مسلمانان، قرنی پر از تلاطم و فراز و نشیب بوده است؛ از طرفی سلسه منحوس و ستمگر بنی‌امیه به دوره افول خود رسیدند و از سوی دیگر سلسله بنی‌عباس در حال رقابت با آنان بودند و حکومت را به دست گرفتند و روش ننگین و ظالمانه‌ای هم در حکومت داشتند.  

در این شرایط مرد بزرگی از خاندان اهل بیت(ع) زمام امامت شیعیان را برعهده داشت؛ این اوضاع فرهنگی پیچیده سبب شد تا امام به شدت حوادث و رخدادها را زیر نظر داشته باشد. امام(ع) باید برای همه کسانی که در این شرایط به دنبال یافتن مسیر هدایت و حق هستند پاسخ درخوری بدهند که با اصول و مبانی مذهب شیعه سازگار باشد. امام این کار را از طریق آموزش علوم اسلامی و ساختن مدل‌ها و الگوهای اسلامی شروع کردند و مذهب شیعه اثنی‌عشری هم از این جهت اثنی‌عشری نامیده شد که امام صادق(ع) از راه تولید الگوها به هدایت مردم پرداخت. کار برجسته امام صادق(ع) احیای اندیشه ناب شیعی و منسجم ‌کردن خطوط مکتب صحیح و درست تشیع علوی در برابر مذاهب دیگر بود. 

در این دوره تحول فکری و پیدایش فرق اسلامی و غیراسلامی را شاهدیم و از سویی الحادگرایان و منکران خدا و دهریون پیدا شده‌اند و اعتقاد به خدا را منکر هستند و از طرف دیگر هم گروه‌هایی چون معتزله، مرجئه و اشاعره تشکیل شده است؛ معتزله از قرن دوم ایجاد شد و اینها نسبت افعال انسان به خدا را منکر شدند و گفتند که خدا در اعمال بندگانش هیچ نقشی ندارد و انسان‌ها در انجام اعمالشان مستقل هستند.

برخی اصحاب پیامبر(ص) که تا این مقطع زنده بودند توصیه می‌کردند که کسی با قدریه که بعد معتزله نامیده شدند ارتباط برقرار نکند و به عیادت بیماران آنان نرود و بر جنازه مردگانشان هم نماز نخواند. در نهایت بعد از اینکه معبد از رهبران قدریه کشته شد واصل بن عطا از شاگردان حسن بصری از استادش کناره‌گیری کرد و به تبلیغ آزاد معبد پرداخت و از این دوره پیروان او به معتزله معروف شدند و امام صادق(ع) هم به منازعه علمی و فکری با قدریه و اعتزال پرداختند و این تعبیر از امام(ع) مشهور است که؛ لا جبر و لاتفویض بل امر بین الامرین. امام صادق(ع) با این بیان هم جریان جبرگرایی را محکوم کردند و هم جریان مفوضه را.  

گروه دیگر هم که بنی‌امیه در پیدایش آن نقش داشتند، مرجئه بودند؛ اینها تسامح در عمل قائل بودند و می‌گفتند با وجود ایمان، هیچ ضرری به اعتقاد انسان نمی‌رسد و اگر ایمان در دل مؤمن باشد حتی اگر مانند یهود و نصارا عمل کند و بمیرد اهل بهشت است به تعبیر دیگر، عمل را جزئی از ایمان نمی‌دانستند و می‌گفتند با کفر هم ضرری به ایمان انسان وارد نمی‌شود. این اعتقاد باطل و سخیف سبب شد تا انسان‌ها مرتکب اعمال خلاف شوند و از طواغیت و پادشاهان هم حمایت کنند. امام صادق(ع) به شدت با این جریان مخالفت کرد و آنها را باطل شمرد. 

ایشان وقتی مورد این سؤال واقع شدند که ایمان چیست، فرمودند ایمان اقرار به لسان(اعتراف به زبان) و ایمان به قلب و عمل با اعضا و جوارح است؛ امام صادق(ع) با این بیان فرمودند که محبت به اهل بیت(ع) بدون عمل صالح موجب نجات شما نخواهد شد و علاوه بر اعتقاد قلبی باید اعمال انسان هم تابع ایمان باشد. در سخنی از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: دروغ می‌گویند کسانی که می‌گویند پیرو ما هستند و در عین حال معتقدند که اعمال خلاف به ایمان آنان آسیب نمی‌زند. گروه مرجئه پیرو ما نیستند زیرا هر کسی  چیزی بخواهد باید برای آن مجاهده کند و اینطور نیست که بگوید من ایمان دارم و در عین حال دزدی و خلاف هم می‌کند.  

گروه کیسانیه هم از دیگر فرقی بودند که در دوره امام سجاد(ع) ایجاد شدند و به امامت محمدبن حنفیه معتقد بودند و امام(ع) در برابر این جریان منحرف هم ایستاد. امام(ع) در پاسخ به پرسش برخی افراد کیسانیه درباره محمد بن حنفیه و اینکه اعتقاد به زنده‌ بودن او داشتند، فرمودند: محمدبن حنفیه نمرد مگر اینکه به امامت علی بن حسین(ع) معترف بود. بنابراین اینکه بگویند ابن حنفیه زنده است حرف غلطی است. غلات، زیدیه، دهریه و صوفیه هم در این دوره پیدا شدند و امام(ع) در برابر همه این‌ها موضع گرفتند.

شرایط سیاسی دوران امام صادق(ع) چگونه بود و ایشان با چه مشکلات و موانعی روبرو بود؟

دوره امام صادق(ع) در تداوم دوران امام باقر(ع) قرار داشت؛ آن امام در هفتم ذی الحجه سال ۱۱۴ هجری در حالی که ۵۷ سال عمر داشتند مسموم شدند و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند. در اواخر دوره امام باقر(ع)، هشام بن عبدالملک که فرد بسیار ظالم و فاسقی بود کینه و حسادت خاصی نسبت به اهل بیت(ع) داشت و به ویژه وقتی جایگاه علمی و اجتماعی آن حضرت در مناظره با رهبران فرق مختلف آشکارتر شده بود بغض و کینه او نسبت به امام بیشتر شد؛ این امام همام هم با فرقی چون مرجئه و زیدیه و ... مواجه بودند و با آنها مبارزه کردند. رهبر مرجئه یحیی بن صفوان واجبات عملی اسلام را همیشه تحقیر می‌کرد و با فساد امویان همراهی داشت. گروه دیگر هم خوارج و کیسانیه باز در دوره این امام فعالیت داشتند و امام صادق(ع) هم با این گروه‌ها مواجه بودند. مضاف بر اینکه گروه‌های دیگری هم افزوده شده بودند. 

امام صادق(ع) با اضمحلال و انحطاط سیاسی بنی‌امیه پس از ۹۱ سال و ۷ ماه مواجه بود و از طرف دیگر هم عباسیان به قدرت رسیدند، این خاندان به فرماندهی محمدبن علی بن عبدالله بن عباس قیام خود را شروع کردند و در نهایت با حمایت ایرانیان و موالیان و به خصوص خراسانی‌ها با حرکت به سمت بغداد به قدرت رسیدند؛ محمدبن علی، کارهای خود را به صورت پنهانی و با شعار «الرضا من آل محمد وارد» عرصه قدرت شدند؛ از یک طرف سخن از مناقب پیامبر(ص) و خاندان ایشان می‌گفتند و از سوی دیگر مردم را به شورش علیه بنی‌امیه ترغیب کردند و در نهایت از ضعف قدرت بنی‌امیه استفاده و از سمت خراسان به بغداد رفتند. گفته شده است که خراسانی‌ها ۳۰ هزار نفر لشکر بودند که شهرها را یکی بعد از دیگری فتح کردند و در ۱۲ ربیع‌الاول به کوفه رسیدند و ابوسلمه به مسجد کوفه رفت و ابوالعباس (سفاح) را به خلافت معرفی کرد و کوفیان هم فریب شعارهای عدالت‌خواهانه آنان را خوردند و جذب شدند و امید داشتند که عباسیان ظلم و ستم بنی‌امیه را نداشته باشند و مردم را از ظلم آنان رها کنند. 

امام صادق(ع) در چنین شرایطی در مدینه بودند؛ وقتی بنی‌عباس به قدرت رسیدند رفتارشان با اهل بیت(ع) روز به روز بدتر شد زیرا لذت حکومت و قدرت زیر زبان آنان مزه کرده بود. یکی از قیام‌های دوره امام صادق(ع) قیام زید بن علی بود که با خیانت برخی از اطرافیان به شکست انجامید؛ امام(ع) در چنین شرایطی موضع‌گیری عقلانی به داشتند و برای زید دعا کردند اما اظهار اندوه فراوانی هم از شهادت ایشان کردند و به بازماندگان ایشان کمک‌هایی ارسال کردند و حدود هزار دینار بین خانواده‌های آنان توزیع کردند. در این دوره چند قیام دیگر مانند یحیی بن زید هم رخ داد که باز با شکست مواجه شد و ابومسلم جنازه او را  دفن کرد. 

قیام دیگر قیام عبدالله بن معاویه، نوه جناب جعفر طیار در کوفه است؛ یزید سوم با این گروه درگیر شد و سرانجام یاران او تسلیم شدند و خود عبدالله هم به ایران آمد و اصفهان را مرکز حکومت خود قرار داد. سفاح عباسی به سمت او حرکت کرد و او به خراسان نزد ابومسلم پناه برد؛ ابومسلم هم دستور داد تا عبدالله بن معاویه را به قتل برسانند. البته حوادث متعدد دیگری هم در این زمان رخ داد. 

چرا امام ششم در این شرایط سخت رویکرد علمی را بر مبارزه سیاسی ترجیح دادند؟ 

اگر افراد یک جامعه از قدرت تجزیه و تحلیل خوبی برخوردار باشند می‌توانند در پیدایش افکار مختلف، موضع حق را بشناسند و پیروی کنند؛ چنانچه امام صادق(ع) از جدشان رسول خدا(ص) نقل فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة». کسانی که به خدا و آخرت ایمان دارند باید حول محور امامت حلقه بزنند و آن امام شایسته را بشناسند؛ امامی که از علم و آگاهی فراوان و بینش سیاسی و تقوا و عدالت بالایی برخوردار باشد و گرفتار جریانات انحرافی و ستمگرانه نشود. چنین امامی جز خاندان اهل بیت(ع) نیستند، لذا پیامبر اکرم(ص) در روایات متعدد نام ۱۲ امام را آوردند و مردم را به رجوع به قرآن و عترت سوق دادند. 

امام صادق(ع) در این دوران معارف ناب و دقیق اسلامی را با استنباط از آیات قرآن و مبانی اهل بیت(ع) برای مردم بازگو کردند؛ مبانی که از طریق پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) و به ترتیب در اختیار سایر ائمه قرار گرفته بود. حفظ و مراقبت از این دستاوردهای معنوی و علمی وظیفه اصلی همه ائمه(ع) بود و به خصوص امام باقر(ع) و امام صادق(ع). چون با خلأ اعتقادی و فکری در جامعه مواجه بودند تلاش کردند تا این خلأ را پر کنند. شاید این خلأ و بحران اعتقادی و فکری یکی از دلائل عمده رویکرد علمی امام صادق(ع) باشد.

آیا تعداد شاگردان و روایاتی که از امام نقل شده واقعا به این گستردگی بوده است؟ 

امام صادق(ع) احساس کردند که باید تعالیم دینی و سنت نبوی را برای مردم تبیین کنند؛ ایشان با تلاش زیادی مسائل فقهی، دینی و قرآنی را  در مسجدالنبی مطرح کردند و علاقه‌مندان و شاگردان ایشان هم مبانی تشیع را برای مردم بیان می‌کردند. افراد زیادی به عنوان شاگرد پای درس ایشان بودند و روش ایشان هم طوری بود که عشق و علاقه مردم را به کسب دانش زیاد کرد و دریچه دانش را در علوم مختلف بر روی آنان گشود. ایشان حلقه‌های درسی و علمی در رشته‌های مختلف در مسجدالنبی تشکیل دادند و قرآن، حدیث، تاریخ و حتی علوم طبی در این جلسات بیان می‌شد و شاگردان را به کسب علم ترغیب و تشویق می‌کردند و می‌فرمودند: از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست بدهید. مانند حضرت علی(ع) که فرمودند: «سلونی قبل ان تفقدونی». ابوبصیر از شاگردان شایسته ایشان احادیث فراوانی از امام یاد گرفته بود و پاسخ سؤالات مختلف افراد را می‌داد و با منکرین و ملحدین مناظره برقرار می‌‍‌کرد. 

آوازه علمی امام صادق(ع) به سراسر مناطق مختلف و شهرهای دور و نزدیک گسترش پیدا کرد و علاقه‌مندان به کسب علوم به مدینه مراجعه کردند و دنبال فقه صحیح آل محمد(ع) رفتند و در ابواب مختلف فقهی پای درس ایشان و شاگردانشان می‌نشستند و محدثان بزرگ اهل سنت مانند مالک بن انس، ابوحنیفه، سفیان ثوری و ... هم به کرسی درس می‌آمدند و سؤال‌های خودشان را می‌پرسیدند. ابن خلکان در مورد امام صادق(ع) گفته است مقام علمی و فضل ایشان مشهورتر از آن است که بخواهیم بیان کنیم؛ مالک بن انس گفته است که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و در خاطر هیچ کسی خطور نکرده که کسی در علم و فضل و ورع و عبادت بر امام صادق(ع) مقدم باشد.

در اثر این تلاش و شهرت و شاگردپروری امام در طول سال‌های امامت میراث سترگ و بزرگ علمی برای شیعه باقی گذاشتند. هزاران روایت و حدیث در کتب مختلف از ایشان به یادگار مانده است؛ نامه‌هایی که از آن حضرت برای یارانشان نوشته شده است؛ کتاب الامامة منسوب به امام وجود دارد؛ کتاب الفضائل، کتاب الاهلیلجة در اعتقادات و رد و ابطال نظرات ملحدین دوران ایشان و کتاب توحید مفضل در اثبات خدا و رد دیدگاه مادیون، رساله‌ جابر بن حیان و ... هم از جمله آثار باقی مانده از آن بزرگوار است. 

در منابع تاریخی و حدیثی حدود ۴ هزار نفر (در طول دوران امامت) را به عنوان شاگردان ایشان ذکر کرده‌اند؛ شیخ طوسی در رجال خود نام ۳هزار و ۲۳۸ نفر از شاگردان ایشان را آورده است که در بین آنان ۱۲ نفر از اسامی زنان هم ثبت شده است؛ برخی از مهمترین آن‌ها، اصحاب سته یا شش‌گانه هستند. می‌توان گفت دوران امام صادق(ع) به علت شرایط زمانی و حوادث آن، یکی از بهترین دوره‌ها و فرصت‌ها برای تثبیت و تشریح و نقل مبانی قرآنی و حدیثی و تاریخی مکتب تشیع و امامیه بود.

گفت‌وگو از علی فرج زاده

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

دیگر خبرها

  • روایت شاپور بختیار از سبک زندگی امام خمینی
  • دلیل اهتمام امام صادق(ع) به فعالیت‌های علمی و شاگردپروری
  • محرومیت زدایی از ماموریت‌های گروه‌های جهادی برای کمک به مردم
  • آیت‌الله مصباح نقش مهمی در تحول علوم انسانی داشتند
  • بسیج سازندگی پای کار مسکن محرومین
  • شهید مطهری از معماران بنای فکری انقلاب اسلامی بود
  • شهید مطهری از معماران انقلاب اسلامی بود
  • تعلیق فعالیت یکی از اعضای شورای شهر بندر امام (ره)
  • طرح نور یک کار جهادی و انقلابی است
  • فعالیت ۲۰ ایستگاه تخلیه و بارگیری ریلی در بندر امام خمینی